2023-06-03 13:56:28
𝆬 𝒥𝓊𝓃 𓈒 ⊹ 𝟷𝟸 : 𝟷𝟸ㅤ
شیشه را تا آخر پایین میکشم. هوا به داخل ماشین یورش میآورد. سرعت صدایی کرَکننده به پا کرده است. حس خوبی به من میدهد: سروصدای زیاد مغزم را از کار میاندازد، احساساتم را معلق میکنید. چند دقیقهای به همین منوال رانندگی میکنم، انگار مست باشم، انگار خوشبخت باشم. به هیچ چیز فکر نمیکنم. دست هایم فرمان ماشین را سفت چسبیدهاند و من خودم را در دل تاریکی فرو میبرم. نمیخواهم خاطرات به سراغم بیایند. میخواهم بدنم،مغزم، هیچ چیزی را از گذشته در خود نگه نداشته باشند. میخواهم در حال باشم، فقط در حال. گویی به سوی زنی ناشناس روان باشم. تصور این دیدار، کنجکاوی و میل را در من بیدار میکند. همهچیز ممکن میشود.
بعضی آدم ها با گذشت زمان آزادتر از قبل میشوند: به جای خم شدن، قامتشان را راست نگه میدارند. از آن ها انرژی حیرتآور ساطع میشود. برای آدم هایی که سر راهشان قرار میگیرند منبع نور میشوند. خیلی دوست دارم بدانم این افراد با تاریکی های گذشتهشان چه کردهاند. با پشیمانی هایشان، با جماعت هایشان. چگونه ار پوشان برآمدهاند.
چرا که ما هیچ چیز را فراموش نمیکنیم. این را همین امشب فهمیدم. ما هیچ چیز را از یاد نمیبریم، حتی اگر خودمان را مجبور به فراموشی کرده باشیم. گذشته در ما زندگی میکند. تودهای بیشکل و حالت در عمق وجودمان جا خوش میکند، طوری که گمان میکنیم به خواب رفته، اما بیدار میشود، پس این منابع نور چهکار میکنند؟
ناگهان یاد حرف ژنویو، که در یک شب قشنگ زده بود میافتم. دریا بودیم. شهر ناپل و یا شاید پورتوفینو. به احتمال زیاد یکی از همان مناطق ایتالیایی که ما را شیفته هم کرد. روز فوق العادهای را باهم گذرانده بودیم.
شب، وقت خواب، ژنویو با صدایی آرام در گوشم زمزمه کرد:《باورت میشه آدم هایی هستن که شادی رو نمیشناسن؟ آدم هایی که کل زندگیشون رو میگذرونن، بدون اینکه یه بار تجربهش کنن؟》هیچ جوابی نداده بودم. خیلی وقت پیش خوابش برده بود و من هنوز بیدار بودم. با چشم های خیلی باز، به طور احمقانهای بهتم زده بود از اینکه تازه به لطف ژنویو، میفهمیدم لحظه هایی که در حال تجربه کردنشان هستیم، لحظه های خوشبختی، لحظههای شادی است، بله ، به زبان آوردن این کلمه جرئت میخواست و او این کار را کرده بود، به لطف او بود که من متوجه این اتفاق میشدم و این کشف را من خیلی خوب به این خوشبختی میرساند، آن را برایم واقعی میکرد. ما خوشبخت بودیم و این را خوب میدانستیم. چه لذتی بالاتر از این را میشد بخواهیم؟
267 views10:56