2023-07-06 19:43:30
بچه که بودم عصبانیترین بچهی دنیا بودم. بزرگتر که شدم عصبانیترین نوجوون دنیا بودم و این وسط، به جز اون یکی دو سالی که فقط با یک نفر و اعضای خانوادهم با کسی ارتباطی نداشتم، بزرگسال عصبانیای هستم. پس میخوام یکم عصبانیت رو شرح بدم، حداقل چیزی که از عصبانیت برای من باقی میمونه. بهش به عنوان نامهای از طرف عصبانیترین موجود دنیا نگاه کنین.
آدمهای عصبانی، اساساً موجودات ترسویی هستن. نزدیکترین حس به خشم، ترسه. شاید اینو وقتی که بچه بودین و خوردین زمین و مادرتون که نگرانتون بود سرتون داد کشید فهمیده باشین. آدمهای وحشتزده تصمیمات درستی نمیتونن بگیرن. آدم های عصبانی از خیلی چیزها میترسن، ولی اصلی ترین ترس نداشتن کنترله. انسان از زمانی که فکر کردن رو شروع کرد، از لحظهای که مجبور میشه تمومش کنه ترسید.
بچه که بودم میترسیدم تنها بمونم. برای همین از دست هرکسی که جاش ممکن بود خالی حس بشه عصبانی بودم. از دوست داشتن عصبانی بودم. چیزهایی که خیلی دوست داشتم رو میکشیدم، خونهی قهوهای با اتاق شیروونی، پروانه های صورتی و گل های نارنجی و بعد روی تمامشون با مدادشمعی سیاهم خط میکشیدم. عصبانی بودم و کنترلمو میخواستم.
تصور کن، یه خونه مثل کارتونا با باغ های سبز و مرغ و جوجههاش، تصور کن هرچیزی که میخوای مثل یه عکس جلوی دستته و هیچ راهی برای نزدیک شدن بهش نیست. یادآوری این حسو نگه میداری یا خراب میکنی؟ هرچیزی که باشه، حتی تصور یه باغ پر از گل رو، پاک میکنی چون میتونی. تنها چیزی که قدرتشو داری همینه.
آدمهای عصبانی خراب کردن رو بالذات دوست دارن. نوجوون که بودم ماکت درست میکردم که خراب کنم. فرض کن این زمانِ بی ارزش زندگیته. این میوهی تلاش و تمرکزته. این آزمونِ نهایی راهنماییته. این تهشه. منتظر میمونی یکی دیگه برات تصمیم بگیره و بعداً بگه یا کنترلو دستت میگیری؟ خراب میکنی چون خراب کردن یعنی نتایج دقیق، صریح و رُک همون لحظه. خراب کردن زبان مخصوص آدمهای عصبانیه. زبانی که فقط وقتی عصبانی هستی میفهمی و بعد برات غریبه میشه.
عصبانیت صرفاً داد زدن نیست. سال های اخیر زندگیم خیلی عصبانی بودم. از جوابهای غلط و درهای بسته و اتاق هایی که خودمو توش قفل کردم. و همین سال های عصبانیِ پوسیده تو اتاقخواب من ساکتترین سالهام بودن. وقتی عصبانی هستی، یعنی کسی جایی سر چیزی تو رو درست نفهمیده. وقتی کسی نمیفهمتت، یعنی تنهایی. تنهایی باغبونیه که درخت عصبانیتو رشد میده. تنهایی نصفالنهار مبدأ ترس و خشمه. اصیلترینِ عصبانیت هام رو در خالیترین اتاق ها حس کردم. خشم مطلق، نسبت به هیچکس جز خودت. آدم های عصبانی میتونن برات یه لیست بلند و بالا و طویل راجع به چیزهایی که رومخشون میره بنویسن. میتونن حتی برن تو دفترچهشون و اسم و ادرس تمام ادمایی که ازشون عصبانین رو دربیارن. ولی کمتر ادم عصبانی ای پیدا میکنی که اسم خودش رو اول از همه ننوشته باشه. این یکی از ویژگی های عمدهی ادم های ناراحت و عصبانیه. ناراحتی بلاییه که سرت میاد، و عصبانیت اون دلیلیه که باعث میشه این بلارو سر خودت بیاری.
عصبانیت یه دست با چاقوعه که فقط سمت خودت گرفتی. عصبانیت خود چاقوعه. عصبانیت دلیل ساخت اون چاقو هست و عصبانیت خود تویی. خودِ خودِ خودِ تو.
1.3K viewsedited 16:43