من باید میبودم وقتی رضا اسمش رو توی سایت برای قبولی ارشد دید | Daffodil
من باید میبودم وقتی رضا اسمش رو توی سایت برای قبولی ارشد دید من باید میبودم وقتی محیا اتاق دریا رو میچید من باید میبودم وقتی آیدیس نمایشگاهشوراه انداخت من باید میبودم وقتی بردیا جشن تموم سدن سربازیشوگرفت من باید میبودم وقتی جواد ترفیع شغلی گرفت من باید میبودم وقتی کیمیا گریه میکرد من باید میبودم وقتی بابا جشن بازنشستگی گرفت من باید میبودم وقتی مامان مهین شمع تولدشو فوت کرد من باید میبودم وقتی مهلا حوصلش از تهران و آدماش سر رفته بود من باید میبودم وقتی عرشیا تمام شب از غصه رانندگی میکرد اما نبودم نمیتونستم باشم آخه گیر کردم میدونم که باید میبودم اما نبودم آخه نمیتونستم باشم آخه یه امیدی ته تاریکی چاه دلم برق میزنه که شاید شد شاید برگشت همه چیز به قبل از تمام این فاجعه