Get Mystery Box with random crypto!

Artopium

Telegram kanalining logotibi artopium — Artopium A
Telegram kanalining logotibi artopium — Artopium
Kanal manzili: @artopium
Toifalar: Kattalashtirilmagan
Til: Oʻzbek tili
Obunachilar: 1.67K
Kanalning ta’rifi

گرداننده:
محمد قربانی
@mohamadd_qorbani

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


Oxirgi xabar

2023-05-05 11:33:47 Artopium pinned a photo
08:33
Ochish/sharhlash
2023-05-05 11:03:26
برای شرکت در جلسه آنلاین تحلیل فیلم «کوکو»، به آی‌دی زیر پیام دهید:

@artopium_ad
277 views08:03
Ochish/sharhlash
2023-05-03 15:58:34
این‌ها دشمنان شماره یک سرمایه‌داری هستند. کسانی که نه می‌شود هنرشان را فرموله کرد و نه استانداردهایشان قابل استخراج است. این یعنی آثار هنرمند، در برابر کالا شدن مقاومت می‌کند. آثار هنرمندان، مصرفی نیست و تمام نمی‌شود. آثار آن‌ها حقیقی است و غیر قابل تقلید و تکرار. هنرمند حقیقی، جلوه‌ای از خداوند است، خداوندی که یکی از ویژگی‌های کلام خود را منحصربه‌فرد بودن می‌خواند و تحدی می‌کند که کسی نمی‌تواند کلامی مانند کلام او بیاورد.
مصرف‌کننده صنعت فرهنگ نمی‌تواند آثار هنری را مصرف کند و سراغ کالای بعدی برود که خوش‌خوشان سرمایه‌داری شود. سرمایه‌داری از هنر متنفر است؛ بنابراین با کلیدواژه‌هایی مثل «هنجارشکنی» در دانشگاه و کلیدواژه‌هایی نظیر «مُد» در رسانه، نفرت خود از هنر حقیقی را تئوریزه و ترویج می‌کند.
برای ضد سیستم و ضد سرمایه‌داری بودن، باید هنرمند بود. هنر از زیست و سلوک می‌آید و هنرمند سالک است.

@artopium
388 views12:58
Ochish/sharhlash
2023-05-02 21:15:44 پرده اول این انیمه، از بهترین‌های تاریخ سینما است. اولین نما، یادداشت خداحافظی بر روی یک دسته‌گل است و همزمان، دیالوگ پدر را می‌شنویم که با هیجان به چیهیرو می‌گوید رسیدیم!
با این تک‌نما و تک‌دیالوگ، موقعیت ساخته می‌شود. چیهیرو و خانواده‌اش مهاجرت کرده‌اند. پدر و مادر پرانرژی و خوشحال هستند اما در چهره چیهیرو اثری از رضایت وجود ندارد. او از این جدایی و خداحافظی حس خوبی ندارد و احساس ملال و افسردگی می‌کند.
در همین یک دقیقه، میازاکی فضایی کسل‌کننده و ملال‌آور برای کاراکترش می‌سازد‌‌. فضایی که «واقعی» است؛ و وقتی واقعیت آزاردهنده می‌شود، خیال خود را نمایان می‌کند. اما چگونه؟

از این لحظه، از شروع این جادّه‌ی خاکی، از جهان واقعیت منقطع می‌شویم و گویی دستی پنهان کاراکترها را به سوی جهانی خیالی می‌کشاند.
گویی چیزی فراتر از اراده کاراکترها وجود دارد. ماشین با سرعتی غیرعادی مسیر را ادامه می‌دهد، انگار کنترل ماشین چندان در دست پدر نیست و به سمتی کشیده می‌شود. میل و انگیزه پدر و مادر به کنجکاوی و جلو رفتن طبیعی نیست و در کنار مخالفت‌های چیهیرو حس ناامنی و هشدار می‌دهد. هشدار نسبت به وقوع اتفاقی بد.
اما چیزی بر پدر و مادر اثرگذار نیست و همچنان مسیر غیرمعمول خود را پیش می‌روند. گویی تقدیر رقم خورده و نمی‌توان جلوی آن ایستاد.
میزانسن، فضایی مرموز و مترو‌ک می‌سازد. فضایی که در تضاد با صحبت‌های واقع‌گرایانه پدر است. مثلا در این نما، ساختمان هیبتی هیولا‌گونه دارد. پنجره‌ها و درب ورودی همچون چشم‌ها و دهان این ساختمان هستند. حس خطر لحظه‌به‌لحظه بیشتر می‌شود و بی‌اعتنایی پدر و مادر بر آن می‌افزاید. زیرا مخاطب کاملا با چیهیرو سمپاتی دارد و فیلم با او پیش می‌رود.
انیمه را اگر دیده‌اید، ادامه را بهتر از من می‌دانید.
در انیمه‌های میازاکی، داستان به سرعت شروع می‌شود و لحظه‌ای از دست نمی‌رود. نکته‌ای که نه تنها سازندگان انیمه، بلکه فیلمسازها نیز باید از میازاکی یاد بگیرند.

علی نقدی

[۲ از ۲]
@artopium
398 views18:15
Ochish/sharhlash
2023-05-02 21:14:17
کشیده شدن به سوی خیال
(درباره افتتاحیه «شهر اشباح»)

اگر در هر مدیومی، قله و بالاترین سطح را معیار بگیریم، در انیمه به گمان من، میازاکی معیار است و انیمه‌سازها هرچقدر بتوانند خود را به میازاکی نزدیک کنند، به همان اندازه در کارشان موفق بوده‌اند.
از میان انیمه‌های خیال‌انگیز میازاکی، spirited away _که در ایران با نام «شهر اشباح» شناخته شد_ برایم از بقیه خاص‌تر است. چه آن زمان که خردسال بودم و چه حالا، هرگاه به سراغ این انیمه می‌روم، حس و حالم نسبت به آن تغییری نکرده و این یعنی زنده بودن اثر.

[۱ از ۲]

@artopium
376 views18:14
Ochish/sharhlash
2023-05-01 13:43:14 Artopium pinned a video
10:43
Ochish/sharhlash
2023-05-01 13:42:53
«گیشه قلب سینماست»، «سینما باید بفروشد»، «فیلم باید مخاطب عام را در نظر داشته باشد» و ... . این‌ها همه گزاره‌های درستی هستند، اما نه در یک سینمای دولتی که با تنفس مصنوعی زنده است. هر کس درباره سینمای ایران و فروش فیلم‌های زباله‌ای مثل «فسیل» از این جملات رها کرد، یا ناآگاه است، یا در این سینمای دولتی دست و سهمی دارد. در این دو دقیقه توضیح داده‌ام که چرا فروش فسیل که عنوان پرطمطراق «پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران» را یدک می‌کشد، خوشحال‌کننده نیست.
457 views10:42
Ochish/sharhlash
2023-04-30 21:39:54 Artopium pinned Deleted message
18:39
Ochish/sharhlash
2023-04-29 20:41:17 در این فاصله طولانی بین دو فیلم، کامرون وقت خودش را صرف کسب تجربه و جست‌و‌جو در دنیای زیر آب کرده است. شرکت در ساخت چندین مستند علمی درباره دنیای زیر دریا و البته سفر جسورانه او به گودال ماریان، عمیق‌ترین نقطه زیر آب در کنار کنکاش در عمیق‌ترین نقاط دیگر اقیانوس‌ها، از جمله پروژه‌های جیمز کامرن در این سال‌ها بوده. در نهایت او همه اندوخته و تجربه گشت‌وگذار چندین ساله‌اش از دنیای زیر آب را در دنباله جدیدش به کار گرفته است.
کامرون برخلاف بسیاری از مدعیان علمی-تخیلی‌ساز، کمتر اسیر تکنولوژی می‌شود و میداند که تجربه زیسته، حتی در ساخت یک علمی-تخیلی خوب چقدر مهم است. او میداند که بدون ساختن و پروراندن یک جهان مستقل که برای مخاطب قابل باور باشد، ساختن یک علمی-تخیلی خوب ممکن نیست. باید دانست همواره یک پای دنیای خیال در جهان واقعیت است و بدون تجربه‌ای غنی و خوب از واقعیت، جهان خیالین درستی خلق نخواهد شد.
کامرون در قصه‌گویی مثل سابق به ساختار کلاسیک قصه پایبند مانده که این در نوع خودش تحسین‌برانگیز است. او ثابت می‌کند که همچنان تعریف قصه‌های ساده با ساختار کلاسیک، می‌تواند خیل عظیم تماشگران را جذب سینما کند و نیازی به ساختار شکنی گ‌های احمقانه و خودنمایانه برای جذب مخاطب نیست.
فیلمنامه، یک سوم ابتدایی را صرف معرفی دوباره کاراکترها، جهان پاندورا و ایجاد حادثه محرک برای ادامه فیلم می‌کند. البته معرفی ابتدایی او کمی بیش از حد معمول طولانی شده و حدود 50 دقیقه طول میکشه تا زمینه‌چینی داستان تکمیل شود.
در پرده میانی، داستان افت محسوسی می‌کند. به نظر می‌رسد که کامرون بیش از حد جذب آب شده و زمان زیادی _بیش از چهل دقیقه_ را صرف معرفی دنیای زیر آب‌های پاندورا می‌کند. عشق و علاقه کامرون در این سال‌ها به دریا، به قدری بوده که حیفش آمده به راحتی از این قسمت عبور کند. او ترجیح داده وقت زیادی را به دور از مسئله اصلی و محوری قصه‌اش صرف پرداخت دنیای زیر آب کند. اگر چه این کار باعث گسترش شناخت مخاطب از دنیای سیاره پاندورا می‌شود، دیدن تصاویر تخیلی و کارت پستالی از زیر دریا با فریم ریت بالا، تجربه خیلی جذابی است که در کم‌تر فیلمی شاهدش هستیم. اما وقتی این‌ها در متن قصه اصلی قرار نمی‌گیرد، باعث خستگی مخاطب می‌شود.
اما فیلمنامه در یک سوم پایانی به مسئله اصلی برمیگردد و همراه اکشن خوب و سرپای خودش که کامرون متخصصش است، تجربه‌ای فوق‌العاده برای مخاطب رقم می‌زند.
به نظرم سکانس دردناک و شگفت‌انگیز شکار نهنگ‌ها (تولوکون‌ها) یکی از به‌یادماندنی‌ترین لحظات فیلم است. جایی که کامرون موفق شده به خوبی نشان دهد که چطور آز و طمع سرمایه‌داری و انسان امپریالیست، باعث نابودی طبیعت می‌شود. قبل از این سکانس، همذات‌پنداری ما نسبت به ماهیت شگفت‌انگیز نهنگ‌ها ایجاد شده و حالا ددمنشی بدمن‌های داستان، خشممان را به اوج می‌رساند. سکانسی فوق‌العاده که در حین آن باید چندبار به خود یادآوری کنیم که چیزی که درحال دیدنش هستیم، نه درجهان واقع، که تماما خیالیست!
در نقطه اوج و نبرد نهایی طولانی فیلم، اکشن کامرون که حالا کاملا به بلوغ خودش رسیده، تجربه‌ای عالی و لذت‌بخش رقم می‌زند. البته کامرون با ایجاد مشابهت‌هایی از تجربه‌های قبلی‌اش، لحظاتی ما را به یاد تایتانیک و ترمیناتور میاندازد. در مجموع قطعا بهترین قسمت راه آب پرده پایانی آن هست.
اما به نظرم بزرگ‌ترین مشکل «راه آب» نه چند مورد شخصیت‌پردازی ضعیفش است و نه آشفتگی قسمت‌هایی از فیلمنامه یا زمان بیش از حد طولانی قسمت‌هایی از فیلم. بلکه افتادن کامرون در دام عرفان‌زدگی‌ است.
درخت مقدس که در هر دو شماره آواتارها جایگاه مهمی دارد، در عرفان کابالای یهودی به اسم درخت زندگی شناخته می‌شود و البته کامرون حتی ابایی از ارجاع مستقیم به آن ندارد. در کابالا درخت واسطه انسان و آسمان شناخته می‌شود و طبق اسطوره‌های یهودی، در بهشت عدن در آسمان هفتم، درختی به نام درخت زندگی وجود داره که ارواح از آن پدید می‌آیند و به نوعی مادر طبیعت است. در آموزه‌های کابالا، درختان نه‌ تنها جایگاه نفس و ارواح انسانی‌اند بلکه خودشان هم نفس و آگاهی دارند.
آن‌چه مشخص است، کامرون سعی در معرفی نوعی عرفان به عنوان آلترناتیو یا نسخه بدیل سرمایه‌داری دارد، عرفانی که در جهان پاندورا تنیده شده. اما فیلم ملات سینمایی و روایی کافی‌ برای طرح و تبیین این آلترناتیو را ندارد.
اما در مجموع « آواتار ۲» در کارنامه کامرون، فیلمی نسبتا خوب و نه خیلی خوب یا عالی به حساب می‌آید، اما حداقل نسبت به دیگر علمی-تخیلی‌های امروز سینما، یک سر و گردن بالاتر است.

محمدامین سوهانی

[۲ از ۲]

@artopium
463 views17:41
Ochish/sharhlash
2023-04-29 20:40:42
یادداشتی درباره «آواتار۲»

ترسم از این بود که کامرون اسیر جلوه‌های ویژه و تکنولوژی شود. اما خطر اصلی این فیلم نه تکنیک‌زدگی، بلکه افتادن کامرون در دام عرفان‌زدگی است. عرفان کابالا لحظاتی فیلم را می‌بلعد.
بعد از 13 سال انتظار بالاخره دنباله سینمایی آواتار با اسم فرعی راه آب اکران شد.

[۱ از ۲]
@artopium
427 viewsedited  17:40
Ochish/sharhlash